روزهای سخت

ساخت وبلاگ
همیشه می دانستم که هرگز فراموشش نخواهم کرد . در لحظه لحظه ام می دانستم . تنها یک تقلای بیهوده بود .گاهی خودم را در این تقلا گم می کردم .اما هرگز نمی توانیم کسی را برای بار دوم ، حتی در همان شخص ملاقات کنیم . اما مهلک ترین اتفاقی که برایم می افتاد دلتنگی غیر قابل وصفی بوده که حس می کردم . گویا چیزی از او درون من رخنه کرده بود و خاموش نمی شد .چیزی ورای دوست داشتن . چیزی از جنس ورای طبیعی . نمی دانم چیست . چیزی شبیه به یک یادآوری کشنده و غیر فابل فرار .شاید اگر میدانستم که چه چیزی مرا به او وصل میکند راحت تر میتوانستم طنابی که به دور گردنم پیچیده بود را قطع کنم .اما نمی دانستم . تنهای چیزی که می تواند مرا در همین زندان آرام کند نوشتن است . وقتی راجع به او در دفتر می نویسم کمی آرام ترم . انگار او را می بینم و ملاحظه اش می کنم . میدانم که توهم و تصور پوچی است . اما زیباست . مانند یک خواب کوتاه عصرگاهی است که تمام دغدغه ها را برای چهل دقیقه فراموش می کنیم و در عصرگاهی برفی ، کنار شومینه زیر پتوی گرم بین خودمان و آنها یکی دیوار محکم و بلند می کشیم . نوشتن برای من اما قدری فرق داشت . من از فکر او فرار نمیکنم . در حقیقت نمی شد از آن همه خاطره فرار کرد .غرق شدنی عمیق در همان خاطرات است که مرا تسکین میدهد . زیرا نبودنش را فراموش می کنم . آری ! فراموش می کنم که نیست . همین آرامم می کند .و همین جاست که شاعر می گفت :((درد از خودش درمان میگیرد)) روزهای سخت...ادامه مطلب
ما را در سایت روزهای سخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheshmanash بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 3:22

سخت ترین پنجشنبه عمرم بود ، نه ...

شایدم بدترین روز عمرم بود.

روحتو لمس کردم ، حال بد رو تو چشمات دیدم 

حال بدی که باعثش فقط و فقط خودمم

حس نفرت از خودم ، از عشقم ، از احساسم ...

میدونی ع؟ هر جور حساب میکنم درست جور نمیاد ...

آرامشت رو بیشتر از کنارم داشتنت میخوام ...

برای ارامشت دنیا رو باید بهم زد ...

تو فکر یه آشوبم...!

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 5:11  توسط   | 
روزهای سخت...
ما را در سایت روزهای سخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheshmanash بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 11:56

این روزا خیلی بیشتر به خودم سخت میگیرم بعضی وقتا دست میندازم و جلوی گلوم رو میگیرم و بغضشو خفه میکنم 

دوست داشتنت سخته و جلوشو گرفتن سخت تر ...

هرچقدر دلمو خالی میکنم باز پر میشه از یادت...

اون موقع است که گریه حرفیه که قلبم میگه وقتی لبام نمیتونن شدت دردمو توضیح بدن ...

فقط میتونم بگم دوستت دارم ...

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 9:12  توسط   | 
روزهای سخت...
ما را در سایت روزهای سخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cheshmanash بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 11:56